بازرس
پدیدآورنده: نیکالای واسیلیویچ گوگول
مترجم: آبتین گلکار
ناشر: هرمس
سال نشر: 1388
تعداد صفحات: 147
شایگان سالها پیش در «آسیا در برابر غرب» از تقدیر مشترک تمدن های آسیایی گفته و ذکر کرده بود: اگر برخی از تمدن های آسیایی به این وابستگیِ تقدیری، توجهی نمی کنند، علتش این است که این تمدن ها نسبت به هم بیگانه شده اند و یکدیگر را از دید غربی می نگرند.
نگاه کردن از دید غربی اتفاقی است که برای رهایی از آن، پناه بردن به آثار «حقیقیِ» هنری هریک از این تمدن ها شاید تنها راهی باشد که برای متفکرین باقی مانده است.
مردم ایران تقریباً از 100 سال پیش برای کاهش ظلم و فساد اداری در حرکتی به نام مشروطه خواهی سهیم شدند، اما غول بروکراسی و تکنوکراسی هیچگاه از پای ننشسته و معدود مسئولینی را هم که یک تنه در برابر این نظام ماهیتاً ظالمانه ایستاده بودند، خسته یا بلیعیده است. رویدادی که کم و بیش در کشور های جهان سوم، مشترک و یکسان ظهور کرده است. به عنوان نمونه جلال آل احمد نویسندهای است که در غرب زدگی -یکی از مشهورترین آثار خود- به این موضوع اشاره کرده.
گوگول برای ملت روس شاید شأنی همپای شأن جلال داشته باشد برای ایرانیان. از گوگول یک رمان بلند به نام نفوس مرده و نمایشنامه ی بازرس به همین مضمون مشترک اختصاص پیدا کرده است. فساد اداری، ظلم سازمان یافته و درماندگی مردمی که خود نیز برای برون رفت از این وضعیت نا به هنجار تلاشی نمی کنند.
نثر واقعگرایانه و سرشار از طنز گوگول بسیار شبیه نثر تند و تیز جلال آل احمد است که به هیچ چیز و هیچ کس رحم نمیکند. در تاریخ آمده است که : گوگول روزی در پاسخ به سماجتهای کالسکه ساز مشهور پترزبورگ -که گوگول زمانی در خانه ی او ساکن بود- برای پرداخت اجاره بهای خانه به او گفته بود: دست بردارید، وگرنه سر از نمایشنامه ی کمدی من در می آورید.
یکی از روشنفکران هم عصر جلال نیز می گوید: آدم هیچوقت خوش نداشت باهاش جدل کند، کافی بود پرت به پرش بگیرد تا از یکی از داستانهایش سر در بیاوری و بشوی ضرب المثل ملت برای فلان خبط وخطا!
بازرس نمایشنامه ی ساده ایست، متن این نمایشنامه که توسط گوگول در 5 پرده نوشته شده است، به طور کلی شرح واقعگرایانه ی شایعه ی ورود یک بازرس است به شهرستانی دور افتاده و دستپاچگی مسئولین این استان در جمع کردن بریز و بپاش ها و پوشاندن اختلاس ها و رشوه های کلانی که شهردار و دیگر مسئولین شهر از مردم می گیرند.
متن این نمایشنامه که توسط آبتین گلکار ترجمه شده به ضمیمه ی مقاله ای محققانه در خصوص خنده و تاثیر آن در پالایش نابهنجاری های اجتماعی از سوی انتشارات هرمس منتشر شده است.
***
آموس فیودورویچ (قاضی): حکومت چشمش تیز است: هرچقدر هم دور باشد حواسش جمع است.
آنتون آنتونویچ (شهردار): جمع باشد یا نباشد، من هشدارم را به شما دادم آقایان. مراقب باشید! من در حوزه ی خودم اقداماتی کرده ام، به شما هم توصیه می کنم همین کار را بکنید. بخصوص شما آرتیومی فیلیپویچ (مدیر موسسات خیریه)! مأموری که می آید بدون شک به موسسات خیریه ی زیر نظر شما هم سرکشی می کند. برای همین، کاری کنید که همه چیز آبرومند به نظر برسد: شبکلاه مریض ها تمیز باشد و خودشان شبیه آهنگرها نباشند. کلاً بهتر است تعداد مریض هایتان کمتر بشود؛ وگرنه فوری ربط می دهند به سو مراقبت یا بیلیاقتی طبیب.


از در مدرسه آمد تو . رفتم طرفش . دست دادم . پوستش زبر بود، مثل همیشه. درس و بازی مان که تمام می شد، می رفت پای مینی بوس کمک پدرش . همه کار می کرد:از پنچرگیری تا جارو کردن کف مینی بوس . تک پسر بود، ولی لوس بارش نیاورده بودند. از همه مان پوست کلفت تر بود.
محمدکاظم مزینانی
كتاب فرهنگ رجال و كارگزاران ديپلماسي ايران را انتشارات كتابخانه، موزه و مركز اسناد مجلس شوراي اسلامي در 1074 صفحه با قيمت 30.000 تومان و تيراژ 1000 نسخه در سال ۱۳۹۱ منتشر كرده است.
سیدمجید حسینی
غشگیـر جلوی افتادن کتاب را می گیرد!