ملاصدرا به روایت نادر ابراهیمی.

من اين كتاب را زیاد نمي‌پسندم.

البته خوب است كه ما راجع به مفاخرمان كتاب داستاني بنويسيم اما به نظرم اين اثر نادر ابراهيمي اشكالاتي دارد. از جمله اينكه:

1ـ برگرداندن مفاهيم فلسفي مدنظر ملاصدرا به شكل جملات زير يك روايت رمانتيك و من درآوردي از فلسفه ملاصدراست كه زیاد جالب نیست:

"اي بــرادر! خداوند بي‌نهايت است و لامكان و بي زمان؛ اما به قدر فهم تو كوچك مي‌شود و به قدر نياز تو فرود مي‌آيد، و به قدر آرزوي تو گسترده مي‌شود، و به قدر ايمان تو كارگشا مي‌شود، و به قدر نخ پير زنان دوزنده باريك مي‌شود، و به قدر دل اميدواران گرم مي‌شود... "

2ـ به نظرم در برخي از جاهاي روايت او ،ملاصدرا با کسی مثل شریعتی یا يك روشنفکر مبارز كه در فضاي چپ اعتراض مي‌كند قاطي شده است.

ملاصدرا ملاصدراست نه يك مبارز و ايدئولوگ، در فضاي دهه پنجاه ايران.