تاريخ سينما

 

نویسنده: دیوید بوردول، كريستين تامسون

ترجمه:‌ روبرت صافاريان

ناشر: نشر مركز

تعداد صفحات: ۱۰۲۴

آموزشِ تاريخ سينما در كلاسهای دانشکده ها و آموزشگاههای سینمایی، تقریبا از نظر جغرافیایی معطوف است به تاریخ سینمای ایالات متحده و اروپا، از نظر زمانی به دوره اختراع دستگاه سینماتوگراف تا موج نوی فرانسه و از نظر نوع، به سینمای داستانی (در برابر سینمای مستند و تجربی)

تاريخ سينمای بوردول و تامسون اما به مخاطب اطلاعات خوبی می دهد در مورد سینمای آسیا (به خصوص سینماهای ژاپن)، آمريكای جنوبی و آفریقا. همینطور می تواند فقر اطلاعاتی ما را در مورد جریانهای سینمایی در چهار پنج دهه اخیر و همچنین در مورد سینمای مستند و تجربی و آوانگارد، تا حد زیادی جبران کند.

یکی از ویژگیهای کتاب این زن و شوهر، در کنار توجه به سیر تغییرات و تحولات فرمی و سبکی سینما، توجه به مسائل اقتصادی سینما و نقش و اثرگذاری رویدادها و جریانهای اجتماعی و سیاسی در سینما است.

با «تاریخ سینما»، مثلا متوجه می شویم سینمای تجربی و آوانگارد (به زبان ساده و خودمانی، سینمای خیلی هنری!) و حتی سینمای هنری، فقط در ایران خودمان نیست که به کمک یارانه و کمک مالی دولتی و غیردولتی سرپا است و چنين وضعیتی در سایر نقاط جهان هم وجود داشته و دارد. یا متوجه می شویم در تمام نقاط جهان از اروپا تا ژاپن، سینماهای ملی و بومی تنها با حمایت دولتها توانسته اند در برابر سینمای آمریکا، از نوع هالیوودی اش تاب بیاورند و مضمحل نشوند.

یکی از اساتید جوان ما در دانشکده سینما-تئاتر که ایشان را آدم با سوادی می دانستم می گفت: نمی شود یک نفر دانشجوی رشته سینما باشد و دو کتاب «تاریخ سینما» و «هنر سینما» از بوردول و تامسون را نخوانده باشد. به نظرم حرف ایشان حرف درستی است و اگر دانشجو یا محقق سینما هستید باید این دو کتاب را بخوانید.

حال دوران

نگرش جامعه شناختی به موسیقی از جاهلیت تا آغاز عباسیان

نویسنده: اکبر ایرانی

ناشر: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات

سال نشر: ۱۳۸۶

تعداد صفحات (بدون فهرستها): ۳۱۷

***
«حال دوران»، بر اساس مندرجات مقدمه و پیوست کتاب، حاصل
۱۶ سال پژوهش «اکبر ایرانی» در مورد موسیقی بوده است. پژوهشی که به توصیه شهید «سیدمرتضی آوینی» پس از امریه شدن مولف در حوزه هنری برای گذراندن دوره سربازی اش آغاز شده است. در آن زمان شهید آوینی، مدیرِ «دفتر مطالعات دینی هنر» حوزه هنری بوده و نویسنده هم دارای مدرک کارشناسی ارشد علوم قرآنی. ایرانی در طول تحقیق، به طور مفصل و مکرر از مرحوم «سید عباس معارف» نیز مشورت گرفته است.

نویسنده مدعی است کتابش از نظر جامعیتِ منابع بررسی شده در این حوزه، بی نظیر است که با توجه به فهرستِ منابع و رفرنس دهی او در طول کتاب، ادعای قابل تاییدی به نظر می رسد. همینطور نویسنده، قائل به برخی بداعتها و دریافتها است که قبل از او سابقه نداشته است. نمودی از این بداعتها را در سهل گیریهایی که مولف در قبالِ غنا و موسیقی استنباط کرده است می توان دید. صرف نظر از برخی اشکالاتِ کتاب، مثل کمرنگ شدن نخ تسبیحی که مطالب حول آن گرد آمده اند در برخی فصول و اشکالات ویرایشی در برخی جمله بندی ها، برداشت آزادِ بنده از اهم مباحث مطرح شده در کتاب از این قرار است:

۱- اسلام با غنا (موسیقی) و صدا و آواز خوش مشکلی ندارد و آن چیزی که از نظر اسلام حرام است، شنیدن غنایی است که انسان را از حالت تعادل خارج کند يا محتوای مستهجن و كفرآميز داشته باشد. (نویسنده اشاره می کند که در قرون اولیه اسلامی و قبل از ترجمه آثار یونانی، لفظ «موسیقی» در جهان عرب کاربردی نداشته و به جای کلمه موسیقی، کلمه «غنا» به کار می رفته است.) در كتاب، چندين بار به تشبيه فارابی كه موسيقی را به نمك تشبيه كرده، اشاره شده است كه وجود آن برای غذا لازم است، اما افراط در مصرف آن غذا را نامطبوع می کند.

منظور از خروج از حالت تعادل، وضعیتی است که در آن احساساتِ فرد، به عقلانیتش غلبه کند و قوه عاقله او را تحت الشعاع خود قرار دهد و فرد بر اثر غلبه احساسات، مرتکب اعمال، تصمیمات و حرکاتی شود که در حالت هوشیاریِ کامل، آنها را مرتکب نمی شود. چیزی شبیه و نزدیک به حالت سکر و مستی. مثل لخت شدن فلان خلیفه اموی در مجلس آوازِ فلان کنیزک در اثر گوش دادن به آواز او و پریدنش در حوض شراب قصر. 

با این حال به نظر می رسد کتاب، مرزبندی دقیق و مشخصی را بین حالت تعادل و خارج شدن از آن به سمت هیجان، شادی و غم مشخص نمی كند. چه حدی از شادی، افسردگی و هیجان که با شنیدن غنا ایجاد می شود متعادل و مجاز است و بیشتر از آن خارج شدن از حد تعادل؟

۲ـ از آنجا که به جز مضمونِ شعر موسیقی، ملاکِ حلیت و حرمت، خارج شدن از حد تعادل است، به ندرت موسيقی يا غنايی وجود دارد که از لحاظ فرم، به خودیِ خود حرام باشد. مثلا ممكن است شنيدن یک قطعه موسيقی يا ترانه از ضبط صوت منزل، بلااشکال باشد اما شنیدن همان ترانه به صورت زنده و در محل اجرا و در حالتی که صرف شراب هم ضمیمه آن شده (که اثر روانی موسیقی را دو چندان می کند) و رقص هم چاشنی آن شده است، حرام باشد. به عبارت دیگر، نويسنده، «غنای حرام» را عموما پَکیجی می داند که خود موسیقی یا آواز تنها بخشی از آن است. پکیجی که سایر اجزای آن عبارتند از: نوشیدن شراب در حین گوش دادن به موسیقی، اختلاط زن و مرد، همراه شدن رقص با آواز و موسيقی و...

۳ـ فتاوای فقهای بزرگ صدر اسلام اعم از شیعه و سنی در مورد «غنا» (موسيقی)، متاثر از معنایی بوده است که لفظ غنا در زمان آنها به ذهن متبادر می کرده است. اين غنا تا دوره ای مطلقا غنایِ مجالس عیاشی و شرابخواری و شهوترانی بوده كه عموما بديل ديگری برای آن وجود نداشته است و اگر در زمان یک فقیه، لفظ غنا به صورت عام، چنین معنایی را به ذهن مخاطب متبادر نمی کرده، فتوای فقهای آن دوران متفاوت بوده است.

۴ـ از آنجا كه ملاك، خارج نشدن از حد تعادل است، خود مستمع و شرايط او در حرمت و حليت یک نغمه، نقش اصلی را دارد. به عبارت دیگر ممکن است با توجه به روحیات یک فرد، يك موسیقی برای او حلال باشد ولی همان موسیقی برای فردی دیگر، حرام باشد. يا حتی ممکن است برای يك فرد، در يك زمان، شنيدن يك موسیقی حلال باشد و در زمانی دیگر، حرام.

۵ـ در صورتی كه فرم موسیقی انسان را از حالت تعادل خارج نكند، محتوای ترانه يا آوازی كه با آن خوانده می شود در حرمت یا حلیت آن نقش موثری دارد. ممکن است با یک آهنگ، ترانه و شعری شهوانی، مستهجن یا کفر آمیز خوانده شود كه در اين صورت شنيدن آن حرام است و با همان آهنگ ممكن است ترانه و شعری خوانده شود که اینگونه نباشد که در این صورت شنیدنش حلال می شود.

نمایشنامه نفوس مرده

میخاییل بولگاگف

ترجمه آبتین گلکار

حتما میدانید که رمان "نفوس مرده" که با نام "مردگان زرخرید" هم در ایران ترجمه شده است از جمله آثار مهم گوگول (1809 – 1852 م) نویسنده بزرگ روس است.

قبلا متن این کتاب با همان نام "مردگان زرخرید" را که  فریدون مجلسی از فرانسه به فارسی ترجمه کرده و توسط انتشارات نیلوفر منتشر شده است خوانده بودم ولی خوشدستی و کتابسازی جذاب انتشارات هرمس باعث شد تا بازنویسی این رمان در قالب نمایشنامه ای با عنوان نفوس مرده را هم دست بگیرم و بخوانم.

بازنویسی رمان در قالب نمایشنامه توسط بولگاگف(1891 – 1940 م) انجام شده  است . ظاهرا او که خود نیز از نویسندگان معروف روس است و کارهائی همچون "دل سگ"، "مرشد و مارگاریتا"،"گارد سفید" و "تخم مرغ های شوم" از آثار معروف اوست طی سالهای ابتدائی دهه 1930 به عنوان دستیار کارگردان تئاتر هنری مسکو منصوب می شود و رمان نفوس مرده را هم در قالب نمایشنامه به منظور اجراء در تئاتر مسکو بازنویسی می کند.

کار ترجمه را آقای دکتر آبتین گلکار انجام داده است. جالب است بدانید که ایشان هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس و دکترای زبان و ادبیات روسیه از دانشگاه کی اف هستند + و علاوه بر ترجمه آثار ادبی همچون این اثر و رمان دل سگ بولگاگف در زمینه شطرنج هم کتاب ترجمه می کنند! +

ترجمه شسته رفته و دقیق به نظر می رسد.

یکی از ویژگی های مهم نفوس مرده شخصیت پردازی آن است. به گونه ای که شخصیت های این رمان به عنوان نمادهای خلق و خوهای مختلف هنوز هم در فرهنگ و ادبیات روسیه زنده هستند. با جستجوی معادل روسی نام شخصیت ها در اینترنت + می توانید انبوه تصاویر از جمله پرتره های خیالی مختلف از شخصیت های این داستان که توسط نقاشان معروف به تصویر کشیده شده اند، شخصیت های کارتونی بازسازی شده بر اساس شخصیت های نفوس مرده، عروسک ها و تصاویر مختلف از اجرای تئاترهایی بر اساس این رمان را ببینید.

پلیوشکین خسیس، ساباکویچ بدبین، نازدریوف میگسار و لاقید و مانیلوف ساده لوح از مهمترین شخصیت های رمان نفوس مرده هستند که تصاویر منتشره مختلف از آنها در اینترنت هم تا حدود زیادی گویای همین احوالات آنهاست.

نمایشنامه "نفوس مرده" در قالب چهار پرده و در 127 صفحه با تیراژ 2000 نسخه و قیمت 2000 تومان در سال 1389 توسط انتشارات هرمس منتشرشده است.