نگرش جامعه شناختی به موسیقی از جاهلیت تا آغاز عباسیان
نویسنده: اکبر ایرانی
ناشر: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات
سال نشر: ۱۳۸۶
تعداد صفحات (بدون فهرستها): ۳۱۷
***
«حال دوران»، بر اساس مندرجات مقدمه و پیوست کتاب، حاصل ۱۶ سال پژوهش «اکبر ایرانی» در مورد موسیقی بوده است. پژوهشی که به توصیه شهید «سیدمرتضی آوینی» پس از امریه شدن مولف در حوزه هنری برای گذراندن دوره سربازی اش آغاز شده است. در آن زمان شهید آوینی، مدیرِ «دفتر مطالعات دینی هنر» حوزه هنری بوده و نویسنده هم دارای مدرک کارشناسی ارشد علوم قرآنی. ایرانی در طول تحقیق، به طور مفصل و مکرر از مرحوم «سید عباس معارف» نیز مشورت گرفته است.
نویسنده مدعی است کتابش از نظر جامعیتِ منابع بررسی شده در این حوزه، بی نظیر است که با توجه به فهرستِ منابع و رفرنس دهی او در طول کتاب، ادعای قابل تاییدی به نظر می رسد. همینطور نویسنده، قائل به برخی بداعتها و دریافتها است که قبل از او سابقه نداشته است. نمودی از این بداعتها را در سهل گیریهایی که مولف در قبالِ غنا و موسیقی استنباط کرده است می توان دید. صرف نظر از برخی اشکالاتِ کتاب، مثل کمرنگ شدن نخ تسبیحی که مطالب حول آن گرد آمده اند در برخی فصول و اشکالات ویرایشی در برخی جمله بندی ها، برداشت آزادِ بنده از اهم مباحث مطرح شده در کتاب از این قرار است:
۱- اسلام با غنا (موسیقی) و صدا و آواز خوش مشکلی ندارد و آن چیزی که از نظر اسلام حرام است، شنیدن غنایی است که انسان را از حالت تعادل خارج کند يا محتوای مستهجن و كفرآميز داشته باشد. (نویسنده اشاره می کند که در قرون اولیه اسلامی و قبل از ترجمه آثار یونانی، لفظ «موسیقی» در جهان عرب کاربردی نداشته و به جای کلمه موسیقی، کلمه «غنا» به کار می رفته است.) در كتاب، چندين بار به تشبيه فارابی كه موسيقی را به نمك تشبيه كرده، اشاره شده است كه وجود آن برای غذا لازم است، اما افراط در مصرف آن غذا را نامطبوع می کند.
منظور از خروج از حالت تعادل، وضعیتی است که در آن احساساتِ فرد، به عقلانیتش غلبه کند و قوه عاقله او را تحت الشعاع خود قرار دهد و فرد بر اثر غلبه احساسات، مرتکب اعمال، تصمیمات و حرکاتی شود که در حالت هوشیاریِ کامل، آنها را مرتکب نمی شود. چیزی شبیه و نزدیک به حالت سکر و مستی. مثل لخت شدن فلان خلیفه اموی در مجلس آوازِ فلان کنیزک در اثر گوش دادن به آواز او و پریدنش در حوض شراب قصر.
با
این حال به نظر می رسد کتاب، مرزبندی دقیق و مشخصی را بین حالت
تعادل و خارج شدن از آن به سمت هیجان، شادی و غم مشخص نمی كند. چه حدی
از شادی، افسردگی و هیجان که با شنیدن غنا ایجاد می شود متعادل و مجاز است و بیشتر
از آن خارج شدن از حد تعادل؟
۲ـ از آنجا که به جز مضمونِ شعر موسیقی، ملاکِ حلیت و حرمت، خارج شدن از حد تعادل است، به ندرت موسيقی يا غنايی وجود دارد که از لحاظ فرم، به خودیِ خود حرام باشد. مثلا ممكن است شنيدن یک قطعه موسيقی يا ترانه از ضبط صوت منزل، بلااشکال باشد اما شنیدن همان ترانه به صورت زنده و در محل اجرا و در حالتی که صرف شراب هم ضمیمه آن شده (که اثر روانی موسیقی را دو چندان می کند) و رقص هم چاشنی آن شده است، حرام باشد. به عبارت دیگر، نويسنده، «غنای حرام» را عموما پَکیجی می داند که خود موسیقی یا آواز تنها بخشی از آن است. پکیجی که سایر اجزای آن عبارتند از: نوشیدن شراب در حین گوش دادن به موسیقی، اختلاط زن و مرد، همراه شدن رقص با آواز و موسيقی و...
۳ـ فتاوای فقهای بزرگ صدر اسلام اعم از شیعه و سنی در مورد «غنا» (موسيقی)، متاثر از معنایی بوده است که لفظ غنا در زمان آنها به ذهن متبادر می کرده است. اين غنا تا دوره ای مطلقا غنایِ مجالس عیاشی و شرابخواری و شهوترانی بوده كه عموما بديل ديگری برای آن وجود نداشته است و اگر در زمان یک فقیه، لفظ غنا به صورت عام، چنین معنایی را به ذهن مخاطب متبادر نمی کرده، فتوای فقهای آن دوران متفاوت بوده است.
۴ـ از آنجا كه ملاك، خارج نشدن از حد تعادل است، خود مستمع و شرايط او در حرمت و حليت یک نغمه، نقش اصلی را دارد. به عبارت دیگر ممکن است با توجه به روحیات یک فرد، يك موسیقی برای او حلال باشد ولی همان موسیقی برای فردی دیگر، حرام باشد. يا حتی ممکن است برای يك فرد، در يك زمان، شنيدن يك موسیقی حلال باشد و در زمانی دیگر، حرام.
۵ـ در صورتی كه فرم موسیقی انسان را از حالت تعادل خارج نكند، محتوای ترانه يا آوازی كه با آن خوانده می شود در حرمت یا حلیت آن نقش موثری دارد. ممکن است با یک آهنگ، ترانه و شعری شهوانی، مستهجن یا کفر آمیز خوانده شود كه در اين صورت شنيدن آن حرام است و با همان آهنگ ممكن است ترانه و شعری خوانده شود که اینگونه نباشد که در این صورت شنیدنش حلال می شود.