روانشناسی خلاقیت

نویسنده: ماکسول مالتز

مترجم: مهدی قراچه داغی

ناشر: انتشارات شباهنگ

چاپ پنجم پاییز 74

7500 ریال

چون بحث این شماره‌ی مجله[1] «خلاقیت و فرهنگ» است، همکارانم کتاب سایکو سیبرنتیک را خریده بودند که ببینند چه فایده‌هایی از آن می‌توانند ببرند و حداقل آن را معرفی کنند. حسن این قبیل کتاب‌ها این است که مثل روزنامه است و معمولاً بدون تکلف و با رغبت آن را می‌خوانند و از خواندن آن کمتر خسته می‌شوند. من هم که کتاب را دیدم، باز کردم و ورق زدم و صد صفحه‌ای از آن را خواندم. اول به یاد جوانی و اوقاتی افتادم که کتاب‌های امثال دیل کارنگی و لرد آویبوری (در آغوش خوشبختی – در جستجوی خوشبختی) را می‌خواندم. فکر کردم جِدّ آن آثار از این روانشناسی خلاقیت خیلی بیشتر است ولی من آن کتاب‌ها را در آغاز جوانی خوانده‌ام و معلوم نیست که اگر اکنون دوباره آنها را می‌خواندم چه نظر داشتم. ولی من حالا دیگر کتاب «در جستجوی خوشبختی» را نمی‌خوانم و اگر شغل مجله نویسی ایجاب نکرده بود، روانشناسی خلاقیت را هم نمی‌خواندم. من این کتاب را خواندم که ببینم آیا اسم با مسمّی مناسبتی دارد و چیزی در باب ابداع (من الفاظی مثل خلاقیت را دوست نمی‌دارم و در آن غلو، اغراق و افراط می بینم زیرا خالق و خلاق صفت بشر نیست) در آن آمده است؟ در کتاب چیزی در باب خلاقیت نیامده است. الّا آنکه در فهرستِ عنوان، فصل سوم قدرت خلاقیت است اما در کتاب قدرت فعالیت نوشته شده است و وقتی فصل  را می‌خوانید نمی‌فهمید که کدام عنوان مناسب یا مناسب‌تر است. نویسنده که جراح پلاستیک است، درصدد القای روحیه‌ی کار و خوش بینی به خواننده است و از اینجا و آنجا از زبان مشاهیر سفارش می‌کند که هدف داشته باشند و برای رسیدن به آن بکوشند و ... و قصه و خاطره می‌گوید.

من در جوانی کتاب‌های آویبوری و دیل کارنگی را برای غلبه بر یأس و حتی برای تفنن و کشتن وقت بیکاری نمی‌خواندم بلکه آن کتاب‌ها جزئی از ادبیات مُد زمانه بود. در باب ادبیات مُد حکم سخت نمی‌توان صادر کرد. به هرحال امروز کتاب سایکو سیبرنتیک با آنکه پنج بار[2] چاپ شده است برای خواننده معلوم نیست که در چه سالی برای اولین بار چاپ شده است[3] ولی قاعدتاً نباید مدت زیادی از آن گذشته باشد. متأسفانه اسم و عنوان اصلی کتاب و سال و محل انتشار آن معلوم نیست و اگر نویسنده در جای جای نوشته شغل خود را نمی گفت، ما هیچ نمی‌دانستیم کیست و کتاب خود را کِی و کجا نوشته است. نویسنده بسیار سعی دارد که به خوانندگان یادآوری کند که او جراح پلاستیک است و چین و چروک‌های ظاهر را با جراحی از میان می برد و ظاهراً با نوشتن کتاب درصدد از میان بردن چین و چروک‌های درون مردمان است. مع هذا در کتاب تقریباً هیچ مطلب مهمی وجود ندارد حتی رمانتیسیسم اخلاقی دیل کارنگی و آویبوری هم در آن نیست. در کتاب‌های این دو نویسنده بعضی اطلاعات تاریخی و ظرایف ادبی وجود دارد ولی ظاهراً آقای ماکسول مالتز نویسنده کتاب سایکو سیبرنتیک فرصت و ذوق کتاب خواندن نداشته است.

کسی ممکن است بگوید این قبیل مطالب سرگرم کننده است و با آن می‌توان وقت را کشت و با تسلایی که می‌دهد بعضی ناملایمات را تحمل کرد. شاید چنین باشد اما بعضی کتاب‌ها که برای کشتن وقت خوانده می‌شود، وجود آدمی را از ابتذال پر می‌کند، مردم را در غفلت فرو بردن و به ابتذال فرا خواندن در تهذیب باطن آنان هیچ اثری ندارد و در مآل امر، وضع را از آنچه هست بدتر می‌کند.

در مورد ترجمه چیزی نمی‌گویم. کتابی که در دست من است نسخه‌ای از چاپ پنجم است. پشت جلد آن نوشته شده است: سایکو سیبرنتیک، روانشناسی خلاقیت، اما از فحوای بعضی عبارات بر می‌آید که سایکو سیبرنتیک غیر از این کتاب است چنانکه در صفحه‌ی 52 می‌خوانیم که: «نامه‌ی دو خانمی بود که کتاب سایکو سیبرنتیک مرا خوانده...» پس این کتاب نباید سایکو سیبرنتیک باشد ولی اینها اهمیت ندارد. اصلاً در ترجمه و نام گذاری این کتاب‌ها دقت، لازم نیست. فقط باید عنوان تبلیغاتی باشد مع هذا انکار نمی‌توان کرد که نوشتن این قبیل آثار از عهده‌ی همه کس بر نمی‌آید و اگر گروه‌های زیادی هم آنها را بخوانند برایشان بأسی نیست. ولی اگر این آثار نوشته نمی‌شد مایه‌ی نقص ادبیات جهانی نبود و چه خوب بود که خوانندگان نیاز به خواندن چنین کتاب‌هایی نداشتند.

 

رضا داوری اردکانی

 

---------------------------------

(تمام پی‌نوشت‌ها از آیت معروفی)

1- شماره‌ی 22/ تابستان 75

2- در سال 88 دهمین نوبت چاپ کتاب سپری شده است.

3- براساس اطلاعات کتاب‌خانه‌ی ملی در سال 1368 برای اولین بار چاپ شده است.